کتاب عشق سالهای وبا

اثر گابریل گارسیا مارکز از انتشارات آریابان - مترجم: کیومرث پارسای-ادبیات رئالیسم جادویی

برنده جایزه نوبل و نویسنده یک صد ساله، گابریل گارسیا مارکز، یک داستان از عشق نابهنگام است که تمام رقبای خود را در شاهکار خود، عشق در زمان گرسنگی، از بین می برد. اجتناب ناپذیر بود: عطر بادام تلخ همیشه او را به سرنوشت عشق عجیب و غریب یادآوری کرد. پنجاه و یک سال، نه ماه و چهار روز از زمانی که فردینا دازا رونق افکار ناخوشایند فلورنتینویای آرژانتین را تحسین کرد، از آن زمان به بعد ازدواج کرده است و از طرف دکتر جوزلان اوربینو ازدواج کرده است. در طول این نیم قرن، فلورنتینو در آغوش بسیاری از زنان خوش شانسی افتاده است، اما هیچکدام از آن را دوست Fermina ندیده است. با توجه به اینکه عشق ابدی او به سویش است، او برای روزی که می تواند او را دوباره محاکمه کند، زندگی می کند. فلورنتینو هنگامی که شوهر فرمیاس در تلاش برای بازیابی طوطی حیوان خانگی خود را از درخت انبه می گیرد، شانس خود را برای اعلام عشق پایدار خود به رسمیت می شناسد. اما آیا عشق جوان می تواند زندگی جدیدی را در تاریکی زندگی خود پیدا کند؟ مفهوم اصلی Garc؟ مورخز این است که میل جنسی به معنای واقعی کلمه یک بیماری، یک بیماری مشابه با وبا است. فلورنتینو از این رنج می برد، درست همانطور که ممکن است از هر گونه بیماری رنج ببرد. در یک لحظه، او درد جسمی خود را با درد عاشقانه خود درگیر می کند، زمانی که پس از خوردن گل ها به خاطر جذب عطر و بوی فرمیزان، استفراغ می کند. در فصل آخر، اعترافات کاپیتان از طاعون استعاری به عنوان یکی دیگر از تظاهرات این است.


خرید کتاب عشق سالهای وبا
جستجوی کتاب عشق سالهای وبا در گودریدز

معرفی کتاب عشق سالهای وبا از نگاه کاربران
** هشدار اسپویلر ** داستان عاشقانه بی نظیر. این داستان یک زن است که از اولین جوانه های بلوغ تا بوی ترش یک ساله دنبال می شود. برای پنجاه و سه سال، هفت ماه و یازده روز و شب، او هیچ کاری نمیکند اما بر زن تحقیر میکند. او عشق خود را به عنوان یک دختر جوان پذیرفته است، اما تنها از راه دور و تنها از طریق نامه ها. هنگامی که او در نهایت با او روبرو می شود، متوجه شد که عشقش برای او احساس می شود و یک توهم است و ارتباط آنها را قطع می کند. او ادامه داد تا او را از دور بخواند. او بیش از حد به او هجوم آورد و با نیش زنبور از عشق نابهنگام بیمار شد، که به نظر می رسید بعضی ها شبیه به وبا، یک بیماری همه گیر گسترده ای در کارائیب است. او ابتدا بیمار بود، یک پیرمرد حتی در جوانانش. زن با یک مرد دیگر، یک دکتر ازدواج کرد. آنها پنجاه سال با هم خوشبختانه ناراضی بودند. این یک ازدواج موفق بود. استراحت می کند، سخت است و توسط آونگ احساسات که مردم برای بیش از پنجاه سال از یادگیری عشق و زندگی با یکدیگر احساس یکدیگر را احساس می کنند. با این حال، پس از مرگ شوهرش، زن هنوز هم می دانست که آیا عشق واقعی یا فقط توهم عشق است. پس از مرگ خود، پس از انتظار پنجاه سال برای او برای تبدیل شدن به یک بیوه، مرد رمانتیک مضطرب به او نزدیک شد. با بوی گل از گهواره شوهرش هنوز در خانه نفوذ کرده بود، مرد دوباره عشق ابدی خود را ارائه داد. در نهایت، از طریق یک سری از نوشته های خوب نوشته شده در مورد عشق و قلب روش خود را تعمیر، مرد برنده مزایای زن است و آنها شروع به عاشقانه هرگز آغاز شده است. این داستان به پایان می رسد با دو سالمند مردم سفر با قایق رانی، ظاهرا برای همیشه. این کتاب برای من سخت بود برای شیرجه رفتن به. مارکز با جزئیات بسیار زیادی می نویسد که در حالیکه داستان به سمت جلو حرکت می کند، به نظر می رسد که در کنار هم قرار گرفته است. همچنین، شخصیت های اصلی را تقریبا نفرت انگیز یافتم. مردی که فقط برای عشق زندگی می کرد، بسیار ضعیف بود. او همچنین عادت داشت که با خلسه زنانه قصد خالی کردن قلبش را داشته باشد. در پایان داستان، او یک دختر جوان را با دخالت با او غارت می کند و سپس او را کنار می گذارد، زمانی که او عشق عجیب و غریب خود را با زن آغاز کرد. چگونه انتظار می رود برای این مرد کمیاب شاد خوشبخت باشم؟ با این حال، من می دانم که چگونه او احساس تنهایی و آرزوی عشق واقعی می کند. زن، هرچند پنجاه ساله ازدواج کرده است، خیانت همسرش را تحمل می کند. او به نظر می رسد زندگی می کند مه فقط بالای واقعیت است. او هرگز به نظر نمی رسد که احساسات او احساس واقعیت توهم هستند. با این حال، او در اذیت و آزار خویش مجذوب خود شده است تا زمان عشق را دوباره بازگو کند. چگونه می توانم برای او شادی کنم؟ با این حال، او قبل از آن بوده است. من در خودم می بینم. در مجموع، این یک کتاب خوب بود. من علاقه مند به مارکز هستم و خیلی خوشحالم که دوستم مرا به او معرفی کرد. این کتاب ضخیم بود، توصیفی و پر از جاده ها و جاده ها بود. نقل قول های قابل توجه: @ او شخص دیگری بود: عاشق کسی که هرگز چهره اش را نشان نمی داد، مردی که برای عشق عاشق بود و همچنین به شدت با آن مشتاق بود، مردی که چیزی را نداشت و همه چیز را می خواست، مردی که اجازه نداد هر کسی را ترک کند یک ردی از عبور او در قلب او، شکارچی که در کمین قرار دارد، این مرد در میان نامه های امضا پر از احترام، هدایای دلنشین، و بی احتیاطی بی ادبانه در خانه کبوتر، حتی در دو بار که او شوهر در سفر یا در بازار نبود. این تنها زمانی بود که او از جوانترین روزها بود، زمانی که او احساس کرد که از طریق عشق و عشقت فرار می کند. @ â € \"pg. 216 \"مردان ما بردگان بدبختی تعصب هستند،\" او یک بار به او گفته بود. اما هنگامی که یک زن تصمیم می گیرد با یک مرد بخوابد، هیچ دیوار ای وجود ندارد که مقیاس آن نباشد، هیچ قلعه ای نابود نخواهد شد، ملاحظات اخلاقی او را در ریشه خود نادیده می گیرند: خداوند ارزش نگرانی در مورد آن وجود ندارد. » € â € \"پ.گ. 329

مشاهده لینک اصلی
* حاوی تفنگداران است. * گابریل گارسیا مارکز امروز در سال 1927 متولد شد و از نظر بازپرسی برای بررسی که به دنبال آن هستم عذرخواهی می کنم. پس از دو تلاش شکست خورده، من در نهایت موفق به پایان دادن به عشق در زمان وبا شد و من نمی توانم بگویم من راضی هستم. لطفا در نظر داشته باشید که این فقط نظر منفرد من است و شما با من موافق نیستید. من می خواستم آن را صادقانه، من فقط نمی توانستم. اول و مهمتر از همه، من به شدت دوست فلورنتینو آریزا، اگر نه نفرت، او تا به حال یکی از بدترین شخصیت هایی است که تا به حال خوانده ام. او بیهوده بود، تنها هدف او در زندگی، بدست آوردن بار دیگر فرمینا بود. او همچنین با زنان بی شماری خواب می اندازد، اما در نهایت، او می گوید که او برای باکتری Fermina باقی مانده است. ام چه؟ به هر حال، تمام وجودش وابسته به Fermina بود، او نمی خواست مردم را به گسترش شایعات در مورد او در ترس از آن است که او در مورد آنها را بشنود، او ازدواج نکرده است، زیرا او می خواست برای او مؤمن و ... و غیره و غیره و غیره در نهایت، او بود آزادی pedophile و بدیهی است که هیچ کس فکر نمی کند که این کار درست است، اما من نمی دانم کسی صحبت کند که چگونه یک مرد 76 ساله یک دختر 14 ساله را تحریک می کند که بعدها خودکشی کرد. سپس Fermina وجود دارد، که من نمی فهمم که چرا مردم بیش از او دیوانه شده اند، او به همان اندازه فلورنتینو بود. (بقیه کاراکتر ها حتی کمتر جالب بودند، بنابراین من نمی توانم به مشکل از نوشتن در مورد آنها) در مرحله دوم، من درک می کنم که نوشتن نامه ها چیزی بسیار عاشقانه بود، اما در نگاه من Florentino با کسی که او به سختی حتی وسواس یک مکالمه مناسب دو بار داشتید! او حتی خیلی زود او را آرام کرد، و بدون داشتن نظر کامل در مورد او. من نمی فهمم چرا بسیاری از مردم فکر می کنند که این رمانتیک است، من متوجه شدم که آن را بعد از نیم قرن بعد از آن به عنوان «عاشقانه ی عاشقانه» بیش از آن که بیش از آن جرأت آن را می گویم، فریب دادم. افرادی که با زندگی خود زندگی نمی کنند نیاز به کمک دارند و نباید ستایش شوند. (آخرین صفحات و تکرار سالخوردگی چیزی بود که من تحریک کننده می دانستم). من آن کتابی را که دوست داشتم با عشق دارم، اما باید فقط با عشق انجام دهم، کاراکترها عمیق نبودند و من فقط نمی توانستند با آنها ارتباط برقرار کنند و یا حتی احساس همدلی برای آنها کنند. من بی حرکت باقی مانده بود من تاکید کرده ام که دیدگاه های بسیاری وجود دارد که من با آن موافق نیستم و من واقعا توهین آمیز را در نظر گرفتم اما من شروع به اشاره به هر یک از آنها نمی کنم چون نمی خواهم مانند پولیس فکر کنم و یا یک متفکر سیاسی درست عمل کنم. بنابراین، به هر حال، شاید فنجان چای من شاید من بودم، زیرا من غریب تر و واقع گرایانه تر از عاشقانه است؟ من نمی دانم، حداقل نوشته Marquez آن را به من، و همچنین این واقعیت است که او موفق به گرفتن توجه من و ذهن من از زندگی بدبختانه من.

مشاهده لینک اصلی
_ در وقت دلتنگی عاشق شوید. عشق در زمان بیماری وبا یک کتاب است که برای من مهم است، مهم است. در زماني که من 5 بار کتابي را لمس نکرده بودم، در زندگيام بودم. به معنای واقعی کلمه، من هر هفته 5 مقاله کتاب خواندم. ایوان می داند که مارکز چیست و من به یاد دارم که میخواهم چیزی را از او بخوانم. بنابراین من با این یکی شروع کردم. خواندن خواندن دوباره خوب بود و خواندن Marquez خوب بود. من از شیطنت او، آتش خود را در هر کلمه، شدت و آرامش او ستایش می کنم. من رئالیسم جادویی خود را دوست داشتم. در حالی که کتاب خواندن داشتم، این احساس را داشتم که از جهان دور است. من به طور تصادفی از کتاب از طریق کل تابستان فکر می کنم و خودم را به لبخند زدن تنها یک بار. ترکیبی از یادآوری چقدر دوست داشتم خواندن و درک اینکه چقدر دوست دارم مکس را دوست داشتم. کتاب را تمام کردم و احساس کردم جهان به من آمده است. این تجربه ای شدید و زنده بود که من کاملا از آن رد می کردم که وحشت زده می شدم. من از اینکه آنچه را که برای من داده اید، از دست بدهم من غیرقابل انکار و غیرقابل کنترل در این کتاب هستم.

مشاهده لینک اصلی
زمان رودخانه است، من یک ببر هستم، شما الهه هستید @ زمان ماده ای است که من ساخته ام. زمان رودخانه ای است که من را در کنار من می گذارد، اما من رودخانه هستم؛ این یک ببر است که من را از بین می برد، اما من ببر هستم آتش سوزی است که من را می سوزاند، اما من آتش است. جهان، متاسفانه، واقعی است؛ متاسفانه، من متولد Borges هستم @ جرج لوئیس بورخس: @ Refutation of New Time @ (1946) @ کلمات من در حال بیان است: آنها اکنون الهه تاج را دارند. @ Leandro Daz - @ La Diaosa Coronada @ (@ الهه تاج و تخت @) هر روز من کتاب را برای هزاره های بیشماری بنویسید، هنرمندان، نویسندگان و فیلسوفان فکر کرده اند که زمان یک رود است. هر زندگی از منبع آن، تاریخ تولد خود، به دهان رودخانه یا اقیانوس جریان می یابد، که در آن، با مرگ ما، با بقیه زمان ادغام می شود و دوباره شروع می شود. جدا از این عود فزاینده، در یک جهت جریان دارد. رودخانه زندگی فلورنتینو آریزا در جوانانش قطع شد. او منتظر 51 سال، نه ماه و چهار روز برای این فرصت برای سرنگونی روابط خود با Fermina Diaz، که تنها می تواند پس از مرگ شوهرش رخ دهد. اکنون که این اتفاق افتاده است، و یک سال دیگر گذشت، او به الهه خود برده می شود و آنها را در سفر به ریو مجدالنا به مقصد در مرکز قرن بیستم میلادی کلمبیا سوق می دهند. این به آنها اجازه می دهد که رودخانه را در مسیر درست به سمت رودخانه به رودخانه ببرند، بنابراین رقیب عشق که در ابتدا برای آنها تعیین شده بود، تکثیر می شود. جریان زمان همیشه به پیشرفت منجر نمی شود. کاپیتان قایق به اندازه کافی رودخانه را به رودخانه می برد تا آن را از بین ببرد. پیراهن زنانه برای تفریح ​​به قتل رسیده و فرزندان خود را در رودخانه ها می میراند (مگر اینکه توسط یک ساماریایی خوب نجات یابد). به زودی پیشرفت تکنولوژی مدرن بدین معنی است که قایقهای رودخانه با جابجایی هیدرولیکی جایگزین خواهند شد. زندگی رودخانه تهدید می شود، به خطر می افتد و به طور بالقوه کوتاه مدت است، اما: @ این همه رودخانه است که ما را ترک کرده اند. @ هنگامی که آنها به خانه بازگشت، آنها می آموزند که آنها نمی توانند به دلیل یک اشتباه (اما خود تولید) سوء ظن است که برخی از مسافران دارای وبا هستند. فلورنتینو تنها در جنبه ای از رمان که می تواند به نام Realmism @ Magic نامیده می شود، رودخانه را به عنوان @ Waters که می توان آن را برای همیشه هدایت کرد، فکر می کند. او به کاپیتان (که با عاشق خود همراهش می آید) پیشنهاد می کند که به عقب برگردند: به ما بپیوندید، بروید، بروید، به La Dorada بروید. @ (نام این شهر بالادست معنی @ the golden one @.) (مشاهده اسپویلر) [کاپیتان می پرسد که چقدر طول می کشد تا @ این غم انگیز آینده و رفتن @. پس از 53 سال، هفت ماه و 53 روز و شب، پاسخ فلورنتینا آماده است، @ Forever. @ (پنهان کردن اسپویلر)] هر انسان امیدوار است که منبع نور دائمی در زندگی کسانی است که در اطراف او هستند. مردان می خواهند سبک زندگی عاشقانه خود باشند. از بین بردن عشق فلورنتینا توسط پدر Ferminaâ € ™ ثانیه او را به تاریکی سایه ها محکوم کرد، که به واسطه ی وحشی از عنوان نشان داده شده است. مادرش که به تدریج از دستش می افتد، اگر نه حافظش، اظهار می کند: \"تنها بیماری که فرزند من تا به حال داشته است، بیماری وبا بود. @ او با دلهره ای از بیماری دلهره خود را سردرگم کرده بود، تاریکی که نشانه عدم موفقیت اوست عشق. با این وجود فلورنتینو شعله اش را پرورش داد و آن را با نوشتن یک عاشق همجنسگرایانه و صدها نامه عاشقانه فردی برای خود و برای عاشقان با کلمات نوپا و یا با نام های @ یادآوری کرد. همانطور که پسر عموی Fermina می گوید،whatever [اتفاق می افتد] به یک عشق [دیگران را تحت تاثیر قرار] همه دوستداران در سراسر جهان @ ما در یک اکوسیستم پرشور زندگی می کنند. Florentino گاهی اوقات در زندگی جدید او متاهل با دکتر واجد شرایط و شهروندی متاهل است. مانند جی گاتسبی، او تصمیم \"فیوره\" را برای کسب شهرت و ثروت به دست می آورد تا او را مورد ستایش قرار دهد، و در نهایت به عنوان مدیر اجرایی شرکت حمل و نقل و به این ترتیب رییس مامور پلیس ریو مگالدینا می رود. فلورنتینو در دوران انتظار خود موفق نبوده است، به رغم متعهد شدن به فرمینا و این واقعیت که او ظاهرا زشت، غضبناک، غم انگیز است و به نظر میرسد که از عشق فراتر رفته است. در مجله کدگذاری شده آن @ Women @، او 622 نامه طولانی مدت را ثبت می کند، به جز موارد بی شماری از ماجراهای پر سر و صدا و شبانه روزی. این رمان جزئیات یک دوجین است که بعضی از آنها حتی ممکن است نزدیک به عشق به نوعی یا دیگری باشند. مارکز نمی خواهد بین عشق و جنس به شدت تمایز قائل شود. یک عاشق عشق را به عنوان چیزی که ما برهنه می نامیم، توصیف می کنیم: عشق عشقی از کمر و عشق فیزیکی از کمر. @ این نیازی به پیچیده تر از آن نیست. جنبه بحث برانگیز رمان (که شگفت انگیز است، با توجه به نسبی بودن آن، اما شگفت انگیز به نظر می رسد با توجه به ویژگی اخلاقی آن، رابطه فلسفی با سن 76 ساله (مشاهده اسپویلر) است [با Amà © rica Vicuà ± a، a دختر 14 ساله ای که او سرپرست و یک نسل خون شناخته شده است. او عاشق او بلافاصله قبل از مرگ شوهر Ferminaâ € ™ ثانیه است. بنابراین، او اندازه گیری تفاوت در شدت جنسی بین یک فرد و یک بالغ سالم: @ پس از ...

مشاهده لینک اصلی
احتمالا تنها زمانی که من یک کتاب را با کلمه â € ~Loveâ € در عنوان خود را با پنج ستاره را ارزیابی کنید. به طوری که به طور کامل گفته شده است داستان های بسیار کمی وجود دارد - من هر کلمه ای را در این کتاب دوست دارم. از جمله اولین جمله، توجه شما را به خود جلب می کند و داستانی را که مانند موسیقی خالص است و در ریتم کامل حرکت می کند و بین صحنه های یک جریان کامل حرکت می کند شروع می کند، به طوری که شما از طریق صفحات بدون متوقف کردن فکر می کنید، به موسیقی خوب بدون تلاش برای تمرکز بر اشعار. ادای احترام به عشق از همان ابتدا روشن است، این اجتناب ناپذیر بود: عطر بادام تلخ همیشه او را به سرنوشت عشق عجیب و غریب یادآوری کرد. با این حال، حتی عشق عشقی بهتر از هیچ عشقی است. â € œ این دلسردی است که هنوز هم خودکشی را پیدا می کند که برای عشق نیست. »و بعدا،« تنها پشیمانی که من در مرگ خواهم داشت این است که اگر عشق نباشد »باز می گردد. همه ی احتیاط این است که اجتناب شود â € œ او را بله بگویید. حتی اگر از ترس می میرید، حتی اگر بعدا متاسف باشید، زیرا هرچیزی که انجام می دهید، اگر همه چیز باقی بمانید متاسف خواهید شد. »این کتاب به شما فلسفه کامل را درباره موضوع می دهد، اگر شما میخواهید آن را بخوانید، آن را بخشی بخوانید تا بتوانید به طور کامل آن را بفروشید. جادو وجود دارد، اما آن را در استفاده از زبان به جای جهان است که او ایجاد شده است. او واقعیت را به افراطی های نامطلوب تحمیل می کند. در همان ابتدا، شما درباره یک زن که مار را حیوانات خانگی می دانید و در مورد یک مرد - \"دکتر قدیمی ترین و بهترین متخصص در شهر\" گفته می شود و یکی از معروف ترین مرد ها برای بسیاری از دلایل دیگر، از یک مرد ستون فقرات شکسته، در سن هشتاد و یک، زمانی که او از شاخه درخت انبه به عنوان او سعی در گرفتن طوطی سقوط کرد. \"نوع افسون از طریق داستان دیده می شود. شخصیت اصلی، شخص بسیار جذاب نیست و از بیماری عشق رنج می برد، علائم عشق همانند بیماری های وبا بود. ... و این بسیار بیماری است که او را یک زن زن ساخته است - زنان به سرعت او را به عنوان یک مرد انفرادی نیاز به عشق، یک گدایی خیابانی به عنوان یک سگ شلاق فروتن که او را بدون شرایط بدون درخواست از او برای هیچ چیز، بدون امید به هر چیزی از او به جز آرامش دانستن او را به نفع او انجام داده است. \"نه تنها فلورنتینو (و ممکن است GM نیز) حمایت از عشق پرشور، اما او مشکوک به کسانی که خیلی معقول است که پرشور باشد . â € œ جهان به کسانی که پیچ و کسانی که نمی کنند تقسیم می شود. او از کسانی که نادیده گرفته بودند - از زمانی که از راست و باریک جدا شدند، بی اعتمادی نداشت، چیزی بود که برای آنها غیرمعمول بود که از عشق عاشقانه بودند، همانطور که آنها آن را اختراع کرده بودند. »و در واقع، این یک واقعیت است که فلورنتینو انجام نداده است. او فتوحات او را شمرد. با وجود همه چیزهایی که او انجام داد، فلورنتینو هرگز متوقف نشد و دوست داشتنی فمینیا را «عشق تنها او» متوقف کرد. او این شور و شوق است که در همه جا نشان می دهد، \"فلورنتینو آریزا\" همه چیز را با شور و شوق زیادی نوشت، حتی اسناد رسمی به نظر می رسید که در مورد عشق است. \"او به این ترتیب نتیجه گرفت که شوهر فمنیست باید مرد باشد و او منتظر آن است برای نیم قرن اتفاق می افتد - تنها یک بار برای مدت کوتاهی امید خود را از دست می دهید. همه دوستداران او در زمان عبور بودند و در راه او موفق به نجات عشق خود را به او است، به همین دلیل است که او حتی در دروغ خود صادقانه است. \"او باقی مانده برای شما باکره است.\" نیاز او برای عشق توجیه تمام â € \"چیزهایی که جامعه به نظر بیمار بود و شامل روابط با بیوه، زنان متاهل. هیچ کدام از این زنان هیچ تحقیری برای او نداشتند. جنرال موتورز از اخلاقیات فلورنتینوس حمایت نمی کند یا محکوم می کند و اگر کسی بر اساس نتایج قضاوت کند، زمانی بود که آن ها به سختی به پایان رسیدند که فکر می کردند هرگز نباید اتفاق افتاد. و اگر چه دو بار اقدامات او حتی برای من غیر قابل تحمل بود، هنوز هم در پایان، من نمی توانستم به همدردی با او کمک کنم. این چیزی جادویی GM است با پروسس خود. دوست فلورنتینا، قربانی تجاوز به عنف، عاشق مزدور برای او می شود. در واقع، او زمانی که جوان بود مورد تجاوز قرار گرفت و از آن لذت برد. «با فلورنتینو آریزا خود را آموخت که او چندین بار بدون آنکه متوجه آن شده باشد، چندین بار تجربه کرده است: این می تواند در عین حال در عین حال در عالم چند نفر باشد، احساس غم و ناراحتی با هرکسی و هرکدام از آنها را خیانت نکنند. فلورنتینو تنها در میان جمعیت در اسکله، خود را در یک فلاش خشم گفت: \"قلب من اتاق های بیشتری از یک فاحشه دارد.\" فلورنتینو دو چیز را فهمیده بود که نمی توانست درک کند، نمی توانست ازدواج کند و برای رابطه جنسی پرداخت کند . او هر دو آنها را به عنوان مصنوعی دید، چیزی که او با طبیعی بودن عشق مخلوط می کند. حالا شما متوجه می شوید که چرا او نمی توانست نامه های رسمی را بنویسد، زیرا آنها مصنوعی بودند، یکی از چیزهایی که او حاضر نشد. با وجود تمام جنایاتش فلورنتینو همدردی خود را حفظ کرد. به هر حال ما نمی توانیم با Dr. Urbino که خیلی با شخصیت او بیشتر شبیه به شخصیت اوست، رفتار کنیم. خیلی زیاد است که تا زمان رؤیای او بعد از مرگ اروبیو به پیشنهادش بازمیگردد، شما هنوز هم با او هستید و میخواهید فمینیا بگوید بله؛ تنها زمانی که برای پایان دادن به این موضوع سر و کار دارم، به طور اتوماتیک این را با عشق دکتر یربینو مقایسه می کنم که توسط ازدواج اختراع شده است. در حالی که حتی بدترین نوع افراد (Florent ...

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب عشق سالهای وبا


 کتاب The Dangers of Smoking in Bed
 کتاب The Echo of Old Books
 کتاب Kafka on the Shore
 کتاب کتابخانه سیار شبانه
 کتاب بابل
 کتاب انسان های عجیب و غریب