کتاب کافکا در کرانه

اثر هاروکی موراکامی از انتشارات نیلوفر - مترجم: مهدی غبرایی-ادبیات رئالیسم جادویی

کازوئو ایشیگورو معتقد است موراکامی در ادبیات ژاپن یکه و ممتاز است و آثار او رنگ سورئالیستی توام با مضحکه‌ای عبث را دارد که مالیخولیا را در زندگی روزمره طبقه‌ متوسط می‌کاود. او می‌افزاید: "با این حال وسوسه‌ای درونمایه‌ای نیز هست که به گذشته دور برمی‌گردد، و آن هم فانی بودن زندگی است. و او این موضوع را در حالی می‌پروراند که شخصیت‌هایش هنوز نسبتا جوانند. برخی به میانسالی رسیده‌اند، اما درمی‌یابند که نیروی جوانی از دست رفته است، بی آن‌که ایشان خبردار شوند." بی‌تردید جانمایه بزرگ داستان‌های موراکامی فقدان است، هرچند او از مشخص کردن منبع آن سرباز می‌زند. می‌گوید:"این راز است. راستش نمی‌دانم این حس فقدان از کجا می‌آید. شاید بگویید باشد، خیلی چیزها را به عمرم از دست داده‌ام. مثلا دارم پیر می‌شوم و روز به روز از عمرم می‌کاهد. مدام وقت و امکاناتم را از دست می‌دهم. جوانی و جنب‌وجوش رفته- یعنی به یک معنا همه چیز، گاه حیرانم که در پی چیستم. فضای اسرارآمیز خاص خودم را در درونم دارم. این فضای تاریکی است. این پایگاهی است که هنگام نوشتن پا به آن می‌گذارم. این در مخصوصی برای من است. اشیای این فضا شاید همان چیزهایی باشد که در راه از دست‌داده‌ام. نمی‌دانم. لابد این یک جور ماتم است."


خرید کتاب کافکا در کرانه
جستجوی کتاب کافکا در کرانه در گودریدز

معرفی کتاب کافکا در کرانه از نگاه کاربران
با خوندنش از شر یه شاهکار فوق‌العاده خلاص شدم! باوجود اینکه همه موراکامی رو یه نویسنده تووی سبک رئالیسم جادویی میشناسن ولیکن این اثر بیشتر شبیه یه حالت خاصی از سورئال هست ..یه جور رئالیسم دست و پا شکسته و یجور سو رئالیسم ملال اور .. کتاب یه روایت موازی از دوتا شخصیت اصلی رو دنبال میکنه با این حال من میتونم قسم بخورم که موراکامی حداکثر تلاشش رو کرده تا اسم پنج نوع برند اتومبیل ..چند تا برند لباس زیر و کفش ..اسم لااقل ده تا نویسنده ار ژانر ای مختلف .. اسم پنج تا موزیسین بزرگ ..حداقل ده تا واژه تخصصی تووی هنر ..تعریف موومان و تفاوت سمفونی و سونات .. و کلی اطلاعات بی ربط دیگه رو تووی اثرش بگنجونه ..یه جور اظهار فضل ادبی ..درصورتی که نویسنده های اصیل و باهویت معمولا کمتر این مدلی دست به خودکشی میزنن .. کتاب هم زیباست هم زشت ..شخصیت ناکاتا فوق‌العاده خوب پرداخت شده و شخصیت‌ پسر زاعی نام بد جوری تووی ذوق میزنه .. اگر درصد مالیخولیای خون تون کم شده میتونید روی این اثر زیبا حساب کنید ...

مشاهده لینک اصلی
شاید اوایل کتاب مثل صدسال تنهایی شما رو جذب نکنه اما مهلت بدین تا داستان پیش بره بعدش آنچنان غرق شخصیت ها و و روند اتفاق ها می شین که نمی تونین زمین بذارینش.
این کتاب واقعا شاهکار موراکامیه و من نمی تونم بپذیرم که موراکامی پلات رو قبول نداره این همه جزئیات حاضر توی داستان، این ترتیب حضور و عدم حضور شخصیت ها، این چیدمان منظم و همه ی این ها که به هم منتهی می شن مگه می شه بدون یه پلات محکم نوشته شده باشن؟

موراکامی ثابت می کنه که شما بدون یک ایده ی خیلی ناب و بکر می تونین یه رمان فوق العاده خیره کننده بنویسین. مهم پرداخته مهم چگونگی پیش بردنه و به بهترین نحو خودش این کار رو عملی می کنه. قسمت هایی از داستان برگرفته از داستان های معروف قدیمی ان که خودش صراحتا توی کتاب بهش اشاره می کنه به خصوص داستان
ادیپ شاه اما تلفیق شخصیت ها و اضافه کردن پاره هایی تازه به داستان باعث می شه که همه چیز عالی دربیاد.

موراکامی خیلی خونسرد مثل اغلب شخصیت های داستان، ذره ذره جلو می ره و هیچ باکی نداره که شما بخواین کتاب
رو ببندین و کنارش بذارین؛ اون به روش خودش جلو می ره. آروم آروم بسته به نیازِ داستان! و تو توی این هزارتوی داستان قدم به قدم خیلی صبور پیش می ری و از سطر به سطرش لذت می بری.
هنرمندی اون توی بحثای خودشناسی و روش و سیر زندگیه که بین تفکرات و دیالوگ های شخصیت هاش به شما یاد می ده. تجربه هایی که شاید بیشتر اونا از زندگی خودش نشات بگیرن. جملات و دیالوگ هایی که توی ذهنت حک می شن و دست از سرت برنمی دارن!

برای خیلی از ما نیمچه نویسنده ها لازمه خوندن رمانایی مثل کافکا در ساحل تا بفهمیم چطور یه داستان چند لایه رو شکل بدیم، چگونه جلو ببریمش و از ریتم نیفته. نحوه ی گره اندازی ها، ورود شخصیت ها، اوج ها و فرودها، گره گشایی ها و حل معماها، حذف شخصیت ها و آهسته آهسته به انتها رسوندن داستان.

مشاهده لینک اصلی
نه یک انتصاب کامل، اما احتمالا ارزش زمان من صرف خواندن آن یا. به خصوص زمانی که من 200 + صفحه برای رسیدن به آن به دست آوردم و برخی از فصل ها کار سختی بود که می توانستم انجام دهم. بیشتر مواردی که من در مورد نوشتن موراکامی ها دوست دارم در کافکا در ساحل غایب است. من طنز دلخوشی را که من تا به حال در پخته شده سخت .. و چوی گوسفند وحشی داشتم از دست دادم. من از موسیقی کلمات نادیدم که نثر جنگل نروژی را به زندگی به ارمغان آورد. من توضیحات پر زرق و برق صحنه هایی را که ساخته شده بود وحشی گوسفند را از دست دادم .. به یاد ماندنی بودم. من چیزی شبیه به کیفیت رویایی و عجیب و غریب، تخیل سورئال از Wind-up پیدا کردم .. در اینجا، اما آن را کاملا به عنوان جذب و entrancing.What من تحسین در مورد کافکا .. ساختار دوجانبه آن است و راه دو داستان در هم آمیخته اند و در انتهای یکدیگر جمع شده اند. جای تعجب نیست، جهان موازی شروع به تقاطع می کند، دنیای واقعی و طرف دیگر همه مخلوط می شوند. در حالی که از راه انجام این کار قدردانی می کنم، اهمیت این همه این را نمی فهمم. من نمی توانستم انگشت خود را بر روی کجا قلب رمان قرار می دهد. در تمام رمان های دیگر موراکامی که تا به امروز خوانده ام، همیشه مضامین قوی وجود دارد که حتی در داستان های وحشی و ذهن خمیدگی نیز وجود دارد. با این حال، کافکا .. نمیتواند به شدت به هر موضوع خاص کمک کند. ایده های از دست دادن و ارزشمند بودن خاطرات وجود دارد که رمان با آن تا حدودی درگیر است، اما به هیچ وجه به اندازه کافی قوی نیست. چیزی که من از رمان خارج کردم، احساس نمی کنم ارزش 467 صفحه باشد. به طور بالقوه می توان از قسمت هایی که به بحث های فلسفی و برخی از آثار ادبیات اختصاص یافته است، لذت ببرند. با این حال، با آن مفاهیم و آثار آشنا نبودم، نمی توانستم از آنها قدردانی کنم. و پروسه خسته کننده منجر به نگرانی من نبود. برای من غیرممکن است که به شدت نسبت به هر یک از شخصیتهای موراکامی، نسبت به نگرش متجددانه و شیوه های عجیب و غریب، احساسات قوی داشته باشم. Hoshino، از کافکا، یکی از بیشتر عناصر @ normal @ از رمان های موراکامی است و نوع جذاب است. من عقل ساده و اعتماد خود را دوست داشتم. یکی از قسمت های مورد علاقه من این بود که موسیقی بتهوونز با او شبیه سازی کرد و چیزی درون او را هموار کرد. من آرزو می کنم کمی در مورد چگونگی ایجاد موسیقی در مورد نوعی تحول شخصیت او وجود داشته باشد. من همچنین احساس ناراحتی زیادی نسبت به ناکاتا دارم. با توجه به حادثه عجیب و غریب در طول جنگ جهانی دوم، او توانایی خود را برای احساسات و خاطرات از دست داد. تصور کنید که چطور زندگی می کنند مثل این است که من در مورد این رمان زیاد حرف نمی زنم. این اغلب موفق به تحریک افکار و احساسات شد. این پروسه خیلی چشمگیر است. هرچند در یک بررسی نیویورک بینش جالبی پیدا کردم، گزیده ای از آن در زیر نوشته شده است: @ عجیب و غریب بودن فصاحت رمان های موراکامی ها از دغدغه آنها با چنین مشکلات داخلی است؛ شما می توانید تصور کنید که هر یک به عنوان یک درام در درون یک روان واحد عمل کرد. در هر یک، خود دروغ در قطعه است و باید با هم کنار گذاشته شود؛ زندگی که متوقف شده باید شروع به کار کند و دوباره به زخم تبدیل شود اما روند لازم تغییر است. درک ما از این ضرورت، داستان هایی است که از زمان بسیار قدیم برای بشریت انجام شده است. رویاها این کار را هم انجام می دهند. اما در حالی که هر کسی می تواند یک داستان را که شبیه یک رویا است بگوید، هنرمند نادرش مثل این است که می تواند ما را احساس کند که ما آن را به خودمان می بینیم. @

مشاهده لینک اصلی
بنابراین، آره، من واقعا این کتاب را درک نمی کنم. غالبا این که من قبول می کنم کتاب من را به صورت ذهنی شکست داده است؛ با این حال، من آن را قبول میکنم. این بازبینی، مانند هر بازبینی، مدیتیشن بر تجربه ی منحصر به فردی است که من کتاب را خواندم، اما همچنان شایعاتی در مورد اینکه چرا احساس می کنم که کافکا در ساحل کوهی است که قله من آن را ندیده ام. میل به ریاضیات جادویی. از یک طرف، این اصطلاح از نوع ژانر خرابکاری، یک برچسب است که نویسندگان یا منتقدان از آن برای جلوگیری از ارسال یک کتاب به بخش فانتزی خیانت کتابفروشی استفاده می کنند. از سوی دیگر، این واژه گمراه کننده است. آن را نشان می دهد طعنه آمیز با فوق العاده است که، هنگامی که به خوبی انجام می شود، ذهن را مجبور به آشتی واقعیت های متناقض. فکر می کنید قهرمان فلورانس یا شهر و آمپر؛ شهر\n. فانتزی تغییر دقيق قوانين فيزيک است؛ واقع گرایی جادویی، برخورد فیزیک با دیگر، و همچنین تخصیص قوانین روایی برای اهداف شخصیت است. کافکا در ساحل نمونه ای از تجربیات ناشی از سردرد یک قطعه به خوبی اجرا شده از واقع گرایی جادویی است. به نظر می رسد، متاسفانه، این برای ذهن فقیر ما کمی بیش از حد بود. به نظر می رسد که این موضوع برای رفع واقعیت و داستان، ذهن من را به سمت سوال از خود بکشاند، چرا که بسیاری از آنچه در کتاب اتفاق می افتد برای اینکه حوادث واقعی را در نظر بگیریم و چه اندازه یک توهین یا استعاره است؟ اما من فکر نمی کنم که این سوال درست باشد، یا حداقل به این معنا که تفکیک واقعی از استعاری ممکن است. شاید اینطور نیست در آن سردرد می ماند. نمونه زمان. در كتاب كافكا، كافكا روحي دارد كه ممكن است رويا نباشد كه در آن رابطه با ساكورا داشته باشد، يك زن جوان كه مي تواند يا نبايد خواهرش از دست رفته اش باشد. کافکا برای مادر و خواهرش که از کودکی به خانه رفته است، بخش مهمی از کتاب است که یکی از آن ها سزاوار سخن گفتن است. این صحنه خاص مرا ناراحت کرد این گیج کننده تر از ناراحتی بود. در حالی که به وضوح به عنوان یک رویا شروع می شود، گاهی اوقات زبان آن را مانند یک گفتگوی رویا می کند. \"کافکا و ساکورا یک رویا را به اشتراک گذاشتند که در آن جنس را در اختیار داشتند. من فکر می کنم که این امکان وجود دارد که آن را تفسیر کنیم یا نه. هیچ بعدا در کتاب به نظر نمی رسد که تفسیر را در بر داشته باشد. چیزی که نمی توانم جای دهم، اهمیت استعاری این صحنه است، هرچند من مطمئن هستم که وجود دارد. به طور کلی، مشکل اصلی این است که به اصطلاحOedipal prophesy @ به کافکا توسط پدرش که متعلق به او (یا فقط عجیب و غریب) است، که ممکن است یا ممکن است نه یک قهرمان قاتل فلوت دایره ای به عنوان تقلید مفهومی جاننی واکر. هنگامی که او به خانه می رود، یکی از اهداف Kafkas است که برای پیدا کردن مادر و خواهرش، هر چند او هیچ اطلاعاتی در مورد آنها، بدون نام، فقط یک عکس از خانواده در ساحل است. اکنون کافکا پانزده ساله است و مشخص می کند که هورمون های او در سن مناسب پسر هستند. بنابراین هنگامی که او شروع به سرگرم کردن فانتزی های جنسی ساکورا می کند، چه کسی در مورد سن مناسب خواهرش است، باید تعجب کند که آیا خواهرش است یا نه. پذیرش یک کار دستاورد واقعی از ساکورا در کتاب بعدی، ساده نیست. با این حال، عوامل کاهش دهنده وجود دارد: علیرغم تصوراتش، ما در واقع تأیید نداریم که کافکا همیشه با مقتول رابطه داشته باشد. و حتی اگر او خواهر او باشد، او تصویب شد، بنابراین تظاهرات جنایتکاران فاجعه کاهش می یابد. چنین خلقیاتی برای رابطه کافکا با خانم ساکی وجود ندارد. مثل ساکورا، ما هرگز متوجه نمی شویم که آیا خانم ساکی واقعا مادر کافکا است (من می توانم ثابت کنم که در این مورد قوی تر است در مورد پرونده ساکوراس، اما من فکر می کنم عمیقا موراکامی آن را مبهم کرده است). بر خلاف ساکورا، کافکا رابطه جنسی با خانم ساکی دارد. او اولین بار در قسمت رویا مانند قسمت واقعی که خانم ساکی به یاد نمی آورد، و پس از آن در یک قسمت عمدی، که هر دو، حداقل در ابتدا، پشیمان شدند. اگرچه کافکا پیشگویی پدران خود را می فهمند، و گرچه نظریه عملیاتی او این است که خانم ساکی مادرش است، هنوز تصمیم دارد با او بخوابد. نمی دانم؛ با تشکر از جان ایروینگ (به خصوص یک زن و شوهر به مدت یک سال\n)، کل موتیف زنان مسن که رابطه جنسی با مردان جوان دارند، من را ناراحت می کند. به طور موقت، منظور من این است که ایده واقعی چنین ارتباطی من را تحریک نکنید، اما استفاده از آن در ادبیات، به ویژه به عنوان وسیله ای برای پایان دادن به بیگناهی شخصیت، باعث برانگیختن من می شود. کافکا نسبت به رابطه او با خانم ساکی بسیار نگران است. دقیقا نمی توانست استعفا دهد، اما به هیچ وجه متقاعد نشد. این جنبه تحلیلی و آرام به طور کلی به شخصیت او گسترش می یابد: به جز برخی از موارد استثنایی قابل توجه، مانند زمانی که او در خون پیراهن خود را از خواب بیدار می کند، کافکا یک فرد ملایم است. او خشمگین نیست او فقط می پذیرد و فکر می کند. خوب است برای شخصیت اما عجیب و غریب برای یک پسر پانزده ساله، و آن را باعث می شود کافکا احساس کمی کمتر واقعی است. (با استفاده از این اصطلاحات بارگیری دوباره می روم). اوه، و دیگری در این کتاب وجود دارد که هنوز ذکر نکرده ام: ساکورو ناکاتا. من باید اعتراف کنم که من ...

مشاهده لینک اصلی
دیوانه Crazy.Legit دیوانه است، اما منحصرا قانع کننده دیوانه است. من حدس می زنم که فقط با موراکامی است که خواننده یک بار فلسفی را به هگل نقل می کند که به فاحشه می پردازد، یک طعمه طلای تخفیف دادن، گربه های صحبت کردن عملگرا، بازنویسی تراژدی یوجال یونانی از طریق اسکیزوفرنی شخصیت بازتولید شده، یک فرمانده فرمانده فرانسوی پر از فراموشی ناشناخته است، همه چیز به طرز شگفت انگیزی برای ایجاد یک داستان بی نظیر استعاری فلفل از داستان سن، نگه داشتن شما را در یک کلبه شگفت انگیز تمام وقت، اگر نه غرق صفحات آن، غوطه وری که جهان است هرگز دیده نشده همه چیزهایی که من در مورد این کتاب دوست داشتم مربوط به سبک است. او جزئیات زیادی را ارائه نمی دهد اما به کارهای نوشته شده به شما حقایق عملی غیر قابل انکار را می دهد، زیرا ممکن است ذهن تماشاگر منطقی در اینجا پیدا نشود. پروس در حال تکوین است و گذرها مایع هستند. اما برای همه زیبایی و سیالیت آن، خواننده نمی داند که کجا کشیده شده است، شما درخشش ضعیف داستان دارید، اما این همه چیزی است که شما در اختیار دارید. جنبه دیگری که دوست داشتم روایت بود. راوی همهجانبه به طور ناگهانی به طور مستقیم به خواننده تغییر می کند. @ شما می گویید، من شما را ببخشم و به طور قابل ملاحظه ای، بخش یخ زده از قلب شما خراب می شود (398) @ تکنیک مورد استفاده توسط ایتو کالوینو در اگر در یک شب زمستان یک مسافر و استادانه توسط ساراماگو در برخی از پروسس خود. در هر دو مورد، اثر این بود که خواننده بخشی از روایت بود، به نظر می رسید که آن موانع عینی بین خواننده و داستان را از بین برد. همان اثر غلط گیر، باعث شد که من بیشتر از کافکا بیشتر مراقب باشم، و باعث شد که من بیشتر با این داستان ارتباط برقرار کنم. هرگونه رزرو من در رابطه با این کتاب مربوط به برخورد های عجیب و غریب جنسی دیوانه موراکامی است. دیوانه Crazy.Legit دیوانه است اما غلبه انگیز انگیزه دیوانه است. من کتاب های دیگر Haruki Murakami Dance Dance Dance (3 ستاره) را بررسی کردم. نروژی چوب (2 ستاره) The Wind-Up Bird Chronicle (2 ستاره) این بررسی همراه با سایر بررسی های من،

مشاهده لینک اصلی
با تشکر از شما برای بازدید از من و خانواده تان 1 معلم علوم: 3 معلم به طرف دیگر آینه، پنجره 24/7 همانند طرف دیگر است. o تمام جهان پر از عزت و به دلیل اخلاق بالا آن است، به دلیل ماهیت غیر تولیدی آن است. نمی دانم چقدر آنها را دوست دارم: 1 برای خواندن بخاطر داشته باشید. این یک روستای کوچک ماهیگیری در نروژ است. این خانه به آبشار Sputnik، Reservoir پرنده است این برای نمایشگاه عروسی مردان و جوانان فقط برای کافکا Bên Ba است » شما نمیتوانید در اینجا غلبه کنید: 3 روز، شما نمیتوانید اشتباه کنید. در اینجا یک لیست از برخی از محبوب ترین بازی های کازینو است: 3So n n n n n n n n y y y y y y y y y y اگر مشکلی با پروسه ثبت نام دارید، لطفا با ما تماس بگیرید. ما هیچگونه مسئولیتی در قبال خسارت و زیان ناشی از: 3 برای لذت بردن از زیبایی زیبایی از زیبایی و زیبایی دریا »برای جشن کریسمس - حوادث جوانان، نویسنده کتاب می گوید: 3Cold M M Æ Æ Æ Æ I Ä Ä Ä Ä Ä Ä Ä Ä Ä Ä Ä Ä Ä جوجه، جوجه. تا زمانی که بازی کنیم یا نقش مهمی در بازی بازی کنیم، بازی در پایان بازی بازی می شود. »من: 3 بعضی از این بچه ها رفتن به ساحل، ما افتخار می کنیم که 40 ساله، یک روز، و ما منتظر کار با شما هستیم. . قیمت خوب است و شما می توانید یک سوپ خوشمزه با ماهی و berberine لذت ببرید. و این دلیل است - این تنها راه جلوگیری از آن است. چرا؟

مشاهده لینک اصلی
من می توانم یک جمله از این کتاب را بنویسم و ​​بگویم که این ویژگی بتهوون دارد، گربه ها و عشق های وسواسی صحبت می کنند و بنابراین من نمی توانستم آن را دوست داشته باشم. یا من می توانم یک حکم یک جمله را بنویسم که موراکامی آن است و بنابراین ذاتا خوب و جالب است. هر دو جمله ای درست و کامل یا کامل هستند اما فکر می کنم همه چیز به اندازۀ جزئیات بیشتر می شود. کافکا در ساحل یک داستان درباره کتابفروشی پانزده ساله است که خود را کافکا می نامد (همانطور که شما انجام می دهید) و فرار از خانه، تا حدودی به دنبال مادر و خواهر از دست رفته خود می رود، اما اغلب برای از دست دادن پدر وحشتناک خود، که جنایات او علیه او هرگز به طور کامل توضیح داده نمی شود. سرنوشت او را به یک شهر تبدیل می کند که در آن، در میان دیگران، او دو زن را که ممکن است مادر و خواهر او باشد و از داشتن رابطه جنسی با آنها جلوگیری کند، ملاقات کند. داستان او، همانند ادیپال، همانطور که می آید، با ناکاتا، یک شانزده ساله که در میان بسیاری از هدایای منحصر به فرد دیگر، با گربه ها می تواند ارتباط برقرار کند، متضاد است. به سرعت متوجه میشوید که زندگی کافکا و ناکاتاس متصل هستند، اما دقیقا همانطور که تا این لحظه مشخص نیست، اگر در واقع آن را داشته باشد، اینجا بسیار لذت بخش است. همانطور که همیشه، پروس موراکامی فوق العاده کارآمد است. هر جمله ای مهم است و شما را به انحراف اجتناب ناپذیر نزدیک می کند. همانطور که همیشه، شخصیت ها فوق العاده دوست داشتنی و بی نظیر هستند. می توان استدلال کرد که آنها کاملا سه بعدی نیستند، اما وقتی به چنین داستانی می گویند، مراقب است؟ برای آنها کاملا داستان است. همانند تمام کتاب های عجیب و غریب موراکامی ها، کافکا در ساحل واقعیت ها را روشن می کند و در موارد متافیزیکی سنگین است. این یک کتاب برای کسانی نیست که داستانهای ساده را دوست دارند؛ بسیاری از سوالات مطرح شده بدون پاسخ باقی مانده است، که من عاشق آن هستم، اما آنهایی که از خردمندانه تر و خشن ترند. این یک کتاب برای افرادی است که در مورد واقع گرایی مراقبت می کنند. کافکا در ساحل دارای فضایی شبیه به افسانه ای است که احتمالا به همین دلیل من آن را دوست داشتم با لعن خود، ورود به دنیای دیگر، باران های مکرر، ارواح، مفاهیم به دست آوردن شکل انسان و تأکید سنگین بر سرنوشت، سرنوشت و تناسخ خیلی (جدا از آن شامل بتهوون، صحبت گربه ها و عشق وسواس، منظورم این است). بخشی از داستان به وضوح از اسطوره ژاپنی الهام گرفته شده است. به نوبه خود، من می توانم این کتاب الهام بخش برای یک فیلم خوب ژاپنی را ببینید. شاید کمی خشونت آمیز و سستی در آن به یک فیلم انیمیشن تبدیل شود، اما من می توانم به تعداد زیادی از مدیران منظم ژاپنی فکر کنم که می توانند با این مارک خاص رئالیسم جادویی مرموز کارهای بزرگی انجام دهند. کدام سوال را مطرح می کند: چگونه این کتاب با صفحه نمایش سازگار نباشد؟ به هر حال، برای کوتاه کردن یک داستان طولانی (و جلوگیری از این تغییر در یک سینمای ژاپنی)، من این کتاب را دوست داشتم. اگر من آنرا پنج ستاره ندهم، این دلیل نیست که اصطلاحات عاطفی چوب نروژی (کتاب موراکامی من مورد علاقه من تا کنون) را از دست ندهد و چون ترجمه فیلیپ گابریل، کمی برای آمریکایی است. اگر چه می توانستم آنرا چهار و نیم ستاره بدهم، اما برای شیوه ای که موراکامی آن دو داستان را با هم ترکیب می کرد، می توانستم برای توضیحات غریزی از قدرت خاطرات و اشتیاق، برای بسیاری از چیزهای واقعی عجیب و غریب او می افزاید (جاننی واکر و سرهنگ سندرز، هر کس؟)، و به طور طبیعی، برای پرتاب خود را در بتهوون، صحبت گربه ها و عشق وسواس. این کار بهتر از آن نیست، آیا این کار را می کند؟

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب کافکا در کرانه


 کتاب زرافه ی سفید
 کتاب آواز دلفین
 کتاب افسانه ی فیل ها
 کتاب آخرین پلنگ
 کتاب عملیات کرگدن
 کتاب The Dangers of Smoking in Bed